محمود سبکتکین در خاک
یکی از ملوک خراسان محمود سبکتکین را بخواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشم خانه همی گردید و نظر می کرد . سایر حکما از تاویل این فروماندند مگر درویشی که بجای آورد و گفت هنوز نگران است که ملکش با دگرانست .بس نامور به زیر زمین دفن کرده اند ............ کز هستیش بروی زمین بر نشان نماند
وان پیر لاشه را که سپردند زیر گل ..............خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند
زنده است نام فرخ نوشین روان بخیر ............. گرچه بسی گذشت که نوشین روان نماند
خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر.............. زان پیشتر که بانگ بر آید فلان نماند
از گلستان سعدی
No comments:
Post a Comment