تو را می‌بیند خورشید













نشر مشکی دو کتاب ازسروده های محلی چاپ کرده که بسیار بسیار زیبا هستند. یکی شامل صد لیکو(سروده های بلوچی) و دیگری شامل صد سیاه چمانه (سروده های کردی) می باشد .بخش هایی از لیکو ها را اینجا می آورم
>

*
لیکو می‌زنم از عزیزی‌ات
لیکو می‌زنم
بیمار عشقت‌ام، راهی تهران
بیمار عشقت‌ام.

*
محضِ خاطرت
می‌تراشم این ریش را.
می‌پاشم این عطر کویتی را بر سَرَت
محضِ خاطرت

*
با سوادی دیگر
خط‌ام را خواندی و
راز دل‌ام را تمام
دانستی.

*
دندان‌هات،
شیرِ تازه‌اند؛
چشم‌هات،
تیرِ برنو.

*
جمعه
هر جمعه می‌آیم
نیست مادرت.
آدامسِ لبانت را پیش آر
جست‌وجو کن مرا.

*
با همان سطل کوچک آب‌ام ده
برای چشمانِ توست
فقط برای چشمانِ توست
اگر قاتل‌ام من.

*
چپ کرد ماشین‌ام بر شن‌زار
شور چشم
شور چشم
کارش را کرد نگاه‌ات آخر!

*
سوارم و گاز نمی‌خورد روسی
نشسته کنار و
چشمک می‌زند به من.
[روسی: نامی عمومی برای موتورسیکلت‌های ساخت شوروی سابق]

*
با کفش کتانی
می‌گردی بندر را.
مجنونم از جوانی‌ات،
مجنون.

*
مجنونم، ملّایی بیاورید.
چنین مانده‌ایم
برای قل هواللهی
فقط.

*
نخواستم و بوسه‌ای دادی‌ام،
ریزه
بلایی شده‌ای دختر!

*
سیگاری می‌کشم
رها می‌شوم در بی‌خیالی دود
تو را زده است
تو را زده است مادرت
وای
اشک‌ست چشمانت.

*
حالا برو با مادرت رازِ دل کن
زن.
روزگار
روزگار
کافربچّه هم ناز می‌کند
حالا.

*
بشنوی مرده‌ام،
شادی می‌کنی تو.
بی‌وفایی تو،
بسوزد آشنایی‌ات.

*
نماز خواندم
نمازِ فرض و
چهار رکعت سنّت.
دامادم نکردند بر تو
مبادت الهی،
مبادت جنّت.

*
در سایه می‌نشینی صبح
سایه می‌رود
تو را می‌بیند خورشید

Favorite Books of 2009


Here are my baker's dozen favorites from the 70 books I reviewed in 2009 on my weekly and daily pages, in chronological order. Click images for reviews. Next week I'll post my dozen favorite doses featured on these two sites in 2009.

eartharch.jpgvarnelis.jpgchance.jpgusa.jpgbook-49cities.jpgbook-big.jpgurbandesign.jpgwardle.jpgmies2g.jpgsudjic.jpgfehn.jpgsubnature.jpgunpacking.jpg See the list here:


from: A DAILY DOSE OF ARCHITECTURE

محرم امسال


يك شهر دعا کرد و بلا كم نشد امسال

خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال



اي ماه چه دير آمدي از راه و عجیب است

دل واپس تو عالم و آدم نشد امسال



پيش از تو محرم شد و پيش از تو عزا بود

مويي ز عزاداري تو كم نشد امسال



جایی ننشستیم که یادی نشد از درد

شعری نسرودیم که ماتم نشد امسال



صد خيمه ي خاموش به تاراج جنون رفت

يك خاطر آسوده فراهم نشد امسال



در گريه نهفتيم عزاي شب خود را

تاوان تو زخمي ست كه مرهم نشد امسال




عبدالجبار کاکایی

بهمن قبادی













فیلم های بلند بهمن قبادی را دوست دارم . به خصوص این دو فیلم آخر که محور فیلم موسیقی است ولی در کنار آن فرهنگ به شکل مستند گونه ای به تصویر کشیده می شود.
نما هایی که از تهران در فیلم گربه ها وجود دارد از بهترین معرفی های تهران معاصر است.
حتما ببینید:

فیلم بلند

آوازهای سرزمین مادری‌ام





كتاب فصل

دبيرخانه دهمين دوره جايزه كتاب فصل، اسامي آثار راه يافته به مرحله دوم داوريهاي گروه هنر و رشته معماري و شهرسازي را اعلام كرد./
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنادر اين گروه 9 اثر جواز حضور در مرحله دوم را كسب كردند.

بر اساس اين گزارش كتابهاي: «روح مكان» اثر مشترك «كريستين نوربرگ» و «شولتز» و ترجمه «محمدرضا شيرازي» ، «مباني بهسازي و نوسازي بافتقديم شهرها» تاليف «محمدرضا پورجعفر»، «خانقاه و آرامگاه چلبي اوغلو» تاليف «محمدرضا نيكبخت» و گروه مهندسان مشاور زنديگان، «احياي محلههاي تاريخي شهرها» تاليف «استيون تيزدل»، «الگوهاي استاندارد در معماري» تاليف «كريستوفر الكساندر» ترجمه «فرشيد حسيني»، «سير انديشهها در شهرسازي» تاليف «جهانشاه پاكزاد»، «طراحي در طبيعت» تاليف «غلامرضا پاسبان حضرت»، «زيرساختهاي شهري» تاليف «مصطفي بهزادفر» و «فضا، شهر و نظريه اجتماعي» به مرحله دوم داوريهاي دهمين دوره جايزه كتاب فصل راه يافتند.

دهمین دوره جایزه کتاب فصل در 11 حوزه با عناوين کلیات، فلسفه و روانشناسی، دین، علوم اجتماعی، علوم خالص، علوم کاربردی، هنر، ادبیات، تاریخ و کودک و نوجوان برگزار میشود.

مراسم پایانی این دوره از جایزه از ساعت 15 تا 17 روز دوشنبه 30 آذر (همزمان با شب یلدا) با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامي، اهالي قلم و برگزيدگان در سراي اهل قلم برگزار خواهد شد.

روز تولد













همه گذشت عمر را بر اساس بهار می شمرند ولی من به مبنای پاییز پایبندم. یک پاییز دیگر هم گذشت.
و بیست و نهمین قرار گرفتن خورشید در برج قوس یا کماندار را هم دیدم.

نسبتی وجود دارد میان انسانهایی که می شناسیم و انسانهایی که ما را می شناسند.
به نظر من این نسبت یک بار در طول عمر برای همه و دوبار برای برخی مردم تغییر می کند.
در ابتدا و در کودکی تعداد افرادی که مارا می شناسند بیشتر از افرادیست که می شناسیم. با گذشت زمان و فراگیری بیشتر افرادی که می شناسیم بیشتر و بیشتر شده و این نسبت را معکوس می کند.
در مورد برخی اشخاص بواسطه فعالیتها و ویژگی ها ،عاملی به اسم شهرت ، دوباره این تناسب را تغییر می دهند و به حالت اول بر می گرداند

کتاب













اول از همه اسم کتاب بود که باعث می شد دنبال خریدن آن نروم و لی بعد از اینکه مدتی این کتاب را از دوستی به امانت گرفتم ،به راحتی از مانع اسم وقیمت وطرح جلد و ...گذشتم و کتاب را خریدم.
با خواندن این کتاب اصلا باور نمی کنید که نویسنده آن در سال 1713 متولد شده است.
نوع روایت در این داستان بسیار پیچیده و جذاب است و چه بسا از داستان هم مهمتر شده است. یعنی می تواند گفت که دیدرو در این کتاب بیش از آنکه داستان بگوید از روایت کردن داستان می گوید.
برای اینکه بیشتر بازار گرمی کرده باشم باید گفت که میلان کوندرا به شدت تحت تاثیر دیدرو بوده و این کتاب را کتاب مورد علاقه اش می داند ( چون کوندرا در ایران شناخته شده تر از دیدرو است مجبور شدم از وی نقل قول کنم)
توصیف کتاب را از زبان محمود فرجامی آورده ام:


در این رمان که یکی از بزرگترین رمان‌های تاریخ ادبیات محسوب می‌شود، نویسنده چند داستان متقاطع را با طنزی که بیش از هر چیز "خواننده را نشانه گرفته"، روایت می‌کند. او که گویی نه در اواسط قرن هجدهم، بلکه در اواخر قرن بیستم، داستانی را با تکنیک های ادبی این زمانه برای ما تعریف می‌کند، با هوشمندی تمام، خواننده را تا انتهای کتاب در تعلیق نگاه می دارد و همین تعلیق را نیز در بطن ماجرا به عنوان یک "سوژه" (علاوه بر تکنیک) وارد می‌کند.

برای واضحتر بیان کردن مقصودم، باید اشاره‌ای به داستان اصلی کتاب اشاره کنم. آنجا که ژاک و اربابش در راهی می‌روند و قرار می‌شود نوکر پرحرف، برای سرگرمی خود و اربابش خاطره‌ی رابطه‌ی عاشقانه خودش را با زن شوهرداری که مدتی پرستار او بوده است، تعریف کند. داستان به طور طبیعی از زبان ژاک روایت می‌شود تا با ماجرای دیگری قطع می‌شود و خواننده در انتظار خواندن ادامه داستان است. در اینجا داستان دیگری آغاز می‌شود و تعلیقی آغاز می‌شود که البته این تکنیک در داستان‌گویی نسبتا طبیعی است. اما نویسنده در اینجا به خواننده می‌گوید می‌دانم که شما شدیدا در انتظار خواندن آن ماجرا هستید اما چاره‌ای نیست جز اینکه صبر کنید! بعد می‌پرسد اصلا چرا همه به اینطور داستان‌ها عقیده دارند؟ در جای دیگری باز اندکی از قصه را تعریف می‌کند اما در عین حال می‌پرسد شما خواننده‌ی عزیز دوست دارید چطور ادامه پیدا کند؟

و به همین ترتیب با محور قرار دادن این داستان، ده‌ها داستان بی‌ربط و باربط به آن با شیرین‌زبانی و در عین حال پس زمینه‌ی عمیق فلسفی روایت می‌شود که طنز بی‌بدیلی می‌آفریند و در عین حال نویسنده با تیزهوشی چنان روال داستان‌ها را می‌چیند که به هیچ‌وجه باعث ملال خواننده‌ای که در انتظار خواندن ادامه داستان رابطه‌ی ژاک و زن کشاورز است، نمی شود.

فوتو ژورنالیسم


یکی از شاخه های عکاسی ، عکاسی خبری یا فوتو ژورنالیسم است
ازخصوصیا ت عکسهای خبری روایی بودن آنهاست. عکسهای خبری معمولا همراه با خود داستان یا روایتی دارند که میتواند موضوع خبر یا گزارش باشد. عکس خبری، راوی سیر وقایعی است که از لحاظ زمانی و مکانی عکس را احاطه کردهاند. عکس خبری یک «فریم» و یک «برش» از واقعیتی است که در جریان بوده است و عکاس آن را به عنوان نماینده کل داستان (واقعیت جاری) انتخاب کرده است.
برای آشنایی بیشتر با ویژگی های دیگر اینگونه عکاسی به اینجا مراجعه کنید.
ولی این نمونه که عکاس ایسنا آنرا خلق کرده بسیار بسیار هوشمندانه است

معماری و نشانه

گفته اند که شرف المکان بالمکین، یعنی معماری ارزش خود را از انکه در او مستقر می شود و از کاربرش می یابد. اما گاهی یا بیشتر اوقات معماری به دلیل خاصیت نشانه ای که دارد ، تبدیل به نشانه کاربرش می گردد( برای مثال بسیار دیده اید که بانک ها یا برخی کارخانه ها برای نشان دادن خود در تبلیغات ، ساختمان خود را نمایش می دهند و عملا تصویر ساختمان آنها تصوریست که از آنها داریم) و پس از مدتی حتی از کاربر هم مشهور تر می شوند( مثلا شما شاید عموعبدالله بن محمود صقلابی را نشناسید اما قطعا آرامگاه او را که به منار جنبان مشهور است بارها دیده اید) این هم شاید یکی از خصوصیات معماری باشد .
اما همانطور که در اطلاعیه ای که چند وقت پیش دیدم و عکس آنرا گذاشته ام میبینید. گروهی به جای برگزاری مراسم سوگواری برای ائمه بقیع به برگزاری مراسم سوگواری برای بارگاه های ایشان پرداخته اند (شاید منظور برگزار کنندگان مراسم ابراز ناراحتی از هتک حرمت ائمه باتخریب بارگاهشان باشد که حداقل از اطلاعیه چنین چیزی بر نمی اید)

مورد دیگر که باز چند روز قبل به آن بر خوردم همه پرسی بود که در سوئیس برای رای به عدم ساخت مناره برگزار شد که باز هدف آن، مناره به عنوان یک عنصرمعماری نبود بلکه هدف جلوگیری از تغییر بافت جمعیتی از مسیحی به مسلمان در یک کشور مهاجر پذیر بود.
اینها نشان می دهد که معماری به لحاظ نشانه شناسی بیش از انچه انتظار آنرا داریم
قابلیت حمل پیام ها را دارد و ارزش آن به لحاظ نشانه ای گاهی بیش ازکاربری آنست.
در اینباره باید بیشتر فکر کنم و بنویسم