محرم امسال


يك شهر دعا کرد و بلا كم نشد امسال

خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال



اي ماه چه دير آمدي از راه و عجیب است

دل واپس تو عالم و آدم نشد امسال



پيش از تو محرم شد و پيش از تو عزا بود

مويي ز عزاداري تو كم نشد امسال



جایی ننشستیم که یادی نشد از درد

شعری نسرودیم که ماتم نشد امسال



صد خيمه ي خاموش به تاراج جنون رفت

يك خاطر آسوده فراهم نشد امسال



در گريه نهفتيم عزاي شب خود را

تاوان تو زخمي ست كه مرهم نشد امسال




عبدالجبار کاکایی

1 comment:

  1. مطلبت را همان روزهای اول خوانده بودم... یاد شعر نوحه پارسال یکی از هیات های یزد افتادم.... هیات شیخداد... این چند وقت دنبالش گشتم تا پیدا کنم و برایت بنویسم:
    ای عاشق شوریده این دشت بلاخیز
    عشق آمد و عشق آمد از این عشق مپرهیز
    اعصار و قرون خسته زنجیر که بشتاب
    تاریخ برآورده سر از گور که دریاب
    دریا به خروش آمد از این شور شرر خیز
    طوفان و جنون جامه دریدند که برخیز
    برخیز و ببین آنچه به انسان ز جفا رفت
    برخیز که این قافله هم راه خطا رفت
    رنگ از گل و نور از دل و صدق از همه جا رفت
    پرواز به خون خفت، پرستو به عزا رفت
    برخیز و ببین آنچه که دیدیم و شنیدیم
    با نام حسین آینه جور یزیدیم
    برخیز و ببین داعیه داران خلافت
    زآغاز چه گفتند و چه کردند به غایت
    بنگر شتر کینه صفین و جمل را
    آن پینه پیشانی یاران دغل را
    وز چمبر این بغض فرو خفته فراز آی
    سودی ندهد موعظه زین شقشقه باز آی

    شعر امسالشان هم که به دستم رسید دیدم فوق العاده است و کاملا منطبق با حوادث روز:
    چند بشکافی سینه ام را چند؟
    چند می خواهی صدای غیرتم در بند؟
    شاخ و برگم را زدی ای تیغ.
    ریشه هایم را چه خواهی کرد.
    شعرها همه از سید شهاب الدین موسوی است
    سعی میکنم کاملش رو پیدا کنم و تو وبلاگم بذارم
    خیلی هم مخلصیم

    ReplyDelete