حافظ
تائوي مرموز
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEje9H7yRNjQRPVkW83LFcVBqREybaZ4dArAW1kBRThmMvyW0tQMNSv282kQtJsCY-1ewqTxtMJhlRc32h-Bi_syGN13D5wmFcKhYwvY_VIKFdHvclJqKTjKnVLN690qzrSVOdbNRfwEYPzz/s200/sam3.jpg)
بر گرفته از روزنامه اعتماد) نوشته مسیح عقیلی)
Labels:
از دیگران
توپ شبانه
آخرین کتابی که خواندم "توپ شبانه" نوشته جعفر مدرس صادقی بود از این نویسنده کتاب "گاوخونی"را قبلا خوانده بودم که به نظرم شاهکار است و می توان آن را با "بیگانه" اثر آلبر کامو برابر دانست و من هر دو را دوست می دارم.
همچنین" وقایع اتفاقیه "را هم از این نویسنده خوانده ام وتصحیح متونی مانند فیه ما فیه و مقالات شمس که بسیار خوب است
فضای داستان توپ شبانه بسیار آشنا و روان است البته به نظر من به قوت گاوخونی نیست ولی دغدغه هایی از همان جنس (یعنی روابط میان انسانها ) را می توان با نگاهی امروزی تر در ان یافت
به عنوان یک پیشنهاد اگر یک رمان می خواهید که در خستگی آخر شب، یک نفس تمام شود" توپ شبانه" را بخوانید
همچنین" وقایع اتفاقیه "را هم از این نویسنده خوانده ام وتصحیح متونی مانند فیه ما فیه و مقالات شمس که بسیار خوب است
فضای داستان توپ شبانه بسیار آشنا و روان است البته به نظر من به قوت گاوخونی نیست ولی دغدغه هایی از همان جنس (یعنی روابط میان انسانها ) را می توان با نگاهی امروزی تر در ان یافت
به عنوان یک پیشنهاد اگر یک رمان می خواهید که در خستگی آخر شب، یک نفس تمام شود" توپ شبانه" را بخوانید
Labels:
پیشنهاد
باغ ملی
شاید وقتی بلدیه در سال 1306 تصمیم به ساماندهی میدان مشق و ساخت پارکی به شیوه اروپایی گرفت و بقول خودش محلی به عنوان تفرجگاه مردم درست کرد اولین
این ساماندهی شامل کاشت چند ردیف درخت و شمشاد،کفسازی مسیر ها وقراردادن تعدادی چراغ در میدان بود تا "باغ ملی" پاتوق قلندران و معرکه گیران شود
خبر افتتاح رسما در روزنامه اطلاعات مورخ 19 اسفند 1306 درج شد
جالب است بدانید عمر این" فضای جمعی" بیش از 5 سال نبود و در سال 1312 ساختمان های نظامی و دولتی عرصه این میدان را اشغال کرده وحتی عبور مردم از آن منع شد
سردر باغ ملی هم بیش از ان که یادگار این فضای جمعی باشد توسط جعفر خان معمار باشی به یاد کودتای سوم اسفند 1299 برای سردار سپه بنا شد
(public space)
مدرن بوجود آمداین ساماندهی شامل کاشت چند ردیف درخت و شمشاد،کفسازی مسیر ها وقراردادن تعدادی چراغ در میدان بود تا "باغ ملی" پاتوق قلندران و معرکه گیران شود
خبر افتتاح رسما در روزنامه اطلاعات مورخ 19 اسفند 1306 درج شد
جالب است بدانید عمر این" فضای جمعی" بیش از 5 سال نبود و در سال 1312 ساختمان های نظامی و دولتی عرصه این میدان را اشغال کرده وحتی عبور مردم از آن منع شد
سردر باغ ملی هم بیش از ان که یادگار این فضای جمعی باشد توسط جعفر خان معمار باشی به یاد کودتای سوم اسفند 1299 برای سردار سپه بنا شد
Labels:
Public space
ناسازگار
بيش از پيش. نميداند، فریدون مشیری -آواز آن پرنده غمگین- |
حیرت نامه
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiz3oDdC3IcenT-qS62iRBpjA1lXvq4ImFzXUJoZOxQKobc8ZrNZjsz6LtvgjS7BS42_q9yXlSvI7RfgBfLLFR54JuS5mHJMomqpWUfoseCJ0M8uYyitPNN0xl2KFSPOhqMtg7U-VXznsA4/s200/111.jpg)
دوستان زیادی این روزها از ایران می روند و وقتی با ایشان صحبت می کنم ودر مورد فرنگ و فرنگیان توضیح می دهند هریک به نکاتی اشاره دارند و از منظری شرح فرنگ می کنند که بی شباهت با توضیحاتی که در اولین سفرنامه های راهیان فرنگ در دوره قاجار نیست .چند وقت پیش ، پس از اینکه مطلبی جالب در روزنامه اعتماد را خواندم به جستجو در مورد این سفر نامه ها پرداختم و حکایات جالبی در آنها دیدم که برخی از آنها هنوز هم اتفاق می افتد.
مثلا در بسیاری از سفر نامه ها از تمیزی معابر، نور پردازی ها و زندگی شبانه و معماری ساختمانها به تکرار سخن گفته شده است
و مهمتر از همه حیرت و تعجب مسافران
ابوالحسن خان شرح سفر خود به اروپا و انگلستان را در کتابی نوشت که نام آن را «حیرت نامه ی سفرا » گذاشت و در علت این نامگذاری چنین می نویسد :نظر به این كه غرایب بسیار و بدایع بی شمار ملاحظه و در این دفتر ثبت افتاده بود البته سامعین و مطالعه كنندگان این اوراق را تعجب و تحیری بی اندازه دست می داد . لهذا این رساله را به «حیرت نامه سفرا » موسوم گردانید
یکی از حیرتهای ابوالحسن ایلچی :
کاغذ اخباری که «نوز » می گویند به کشتی آورده بودند . همگی جمع شده و مطالعه می نمودند .... من حقیقت گزارش نوز را پرسیدم . گفت : در ممالک محروسه جمعی از اهل نوز در هر شهر و بندر و جزیره مقررند که نوزنویس یعنی روزنامه[نویس] . دروغ و راست اروپ مانند فرانسه و نمسه و روس و غیره اعم از این که دشمن یا دوست باشند از بزرگ و کوچک هر چه خواهند در اخبار می نویسند . و آن نوز را یکی در دست گرفته دیگری شیپور می نوازد یعنی خبر خوب در این نوز است . مردمان آن کاغذ را به نیم قروش یا کمتر و بیشتر میخرند و جمع وجوه نوز هفتصد هزار تومان است که عاید خزانه شاهی می شود و مدار روزگار اهل نوز نیز با حسن و جهل می گذرد . ... گویا روزی صد هزار کاغذ نوز هر روزه چاپ می شود یعنی نوشته به مصرف اهل انگلن می رسد . غریب تر آنکه نوز امروز به کار فردا نیاید چنانچه کاغذ امروز آلت تطهیر غا ئط فردا . به نوز نو محتاج است . و قطع کاغذ نوز سه چهاریک در سه چهاریک است در هم صفحه روی و پشت کاغذ نوز محلی نقطه سفید نیست .
مثلا در بسیاری از سفر نامه ها از تمیزی معابر، نور پردازی ها و زندگی شبانه و معماری ساختمانها به تکرار سخن گفته شده است
و مهمتر از همه حیرت و تعجب مسافران
یکی از حیرتهای ابوالحسن ایلچی :
Labels:
ما و دیگران
Subscribe to:
Posts (Atom)